سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مسافر ثانیه ها
قالب وبلاگ

 

امام خمینی

در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیـویـورک تصـمیـم به اخراج امام خمینـی از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسیله قـوای بعثـی محاصره گردیـدانعکاس ایـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران، عراق و دیگـر کشـورها مـواجه شـد .
روز 12 مهر ،امام خمینی نجف را به قصد مرز کـویت ترک گـفـت. دولت کویـت با اشاره رژیـم ایـران از ورود امـام بـه ایـن کـشـور جلوگیـری کـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و یا سـوریه بـود امـا ایشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـی ) تصمیـم بـه هجـرت به پاریـس گرفت. در روز 14 مهـر ایشان وارد پاریس شدند .
و دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاریـس ) مستقـر شـدنـد. ماءمـوریـن کاخ الیزه نظر رئیـس جـمهـور فـرانسه را مبنـی بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالیـت سیاسـی بـه امام ابلاغ کـردنـد. ایـشـان نیز در واکـنـشــی تنـد تصـریح کـرده بـود که ایـنگونـه محدودیتها خلاف ادعای دمکراسی است و اگر او ناگزیر شـود تا از ایـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ایـن کـشـور بـه آن کـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهایـش نخـواهـد کشیـد .
امام خمیـنی در دیـماه 57 شـورای انقلاب را تکشیل داد. شاه نیز پـس از تشکیل شـورای سلطـنـت و اخـذ رای اعـتـماد بـرای کـابینه بختیار در روز 26 دیـماه از کشـور فـرار کـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ایران پیجید و مردم در خیابانها به جشـن و پایکـوبی پرداختند.

 

 


[ چهارشنبه 90/7/13 ] [ 7:0 صبح ] [ مهدی عابدینی ] [ نظرات () ]

 

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

خوشامد عرض میکنیم به برادران و خواهران عزیز؛ هم خدمتگزاران پرافتخار حجاج، مسئولان کاروانها، دست‌اندرکاران کاروانها و غیر آنها، و هم مدیران ارشد حج در بعثه و در سازمان حج و زیارت. از خداوند متعال مسئلت میکنیم که توفیق بدهد، هدایت کند، دستگیرى کند، تا شما با این همتهاى بلندتان، با این انگیزه‌هاى پرشور و عمیقتان، ان‌شاءالله بتوانید براى حجاج عزیز ما امسال یک حج معنوى، پرشکوه و مقبول عندالله فراهم کنید.

این حادثه‌ى بزرگ - یعنى حادثه‌ى حج - که هر سال از سوى امت اسلامى تکرار میشود، یکى از آن رموز اساسى اسلام است. در روایت است که حق حج این است که شما بدانید «انّه وفادة الى ربّک»؛(1) وارد شدن بر خدا، میهمان شدن براى خداست. خب، معلوم است که میهمانىِ مرکز عظمت و مرکز قدرت و مرکز جمال و مرکز کرم چقدر اهمیت و ارزش دارد. همه‌ى ملتهاى مسلمان از دور و نزدیک همت میکنند، تلاش میکنند تا هر سال خود را به این میهمانى بزرگ برسانند. عده‌اى این سعادت را، این توفیق را پیدا میکنند. خب، ما هم جزئى از امت اسلامى هستیم و گوشه‌اى از کار را برعهده داریم. از این حرکت عظیم امت اسلام، بخشى هم متعلق به ما ایرانى‌هاست. هم باید به فکر برگزارى باشکوه و پرمغز و پرمعناى این مراسم در سطح بین‌الملل اسلامى باشیم و براى آن برنامه‌ریزى کنیم، هم باید به فکر بهره‌بردارى شخص خودمان باشیم. شما که حاجى هستید و همه‌ى حجاج محترم، هر کسى باید به فکر بهره‌بردارى شخص خودش باشد. بنابراین هر دوى اینها باید در کنار هم ملاحظه شود.

در بخش اول که برگزارى عمومى و بین‌المللى و متعلق به دنیاى اسلام و امت اسلامى است، یک وظائفى را حاجى ایرانى دارد؛ رفتار خوب نشان بدهد، برادرى نشان بدهد، همدلى نشان بدهد، از پیوند اسلامى میان خود و دیگر ملتها براى نزدیکتر شدن دلها استفاده کند؛ اینها جزو وظائف است؛ درست نقطه‌ى مقابل آن چیزى که امروز دشمنان اسلام و مسلمین میخواهند. دشمنان اسلام و مسلمین میخواهند امت اسلام یکپارچه نباشد؛ چون اگر یکپارچه شد، قوى میشود، مقتدر میشود، در میدانهاى گوناگون هویت‌یابى میکند؛ آن وقت کار براى مستکبران جهانى سخت خواهد شد. لذا میخواهند جدا کنند. اختلافات مذهبى را راه مى‌اندازند، اختلافات قومى را راه مى‌اندازند، ناسیونالیسمهاى افراطى را در بین ملتها به جریان مى‌اندازند؛ این فارس است، این عرب است، این ترک است، این پاکستانى است، این کجائى است، این شیعه است، این سنى است؛ این اختلافات را هى برجسته میکنند، هى درشت میکنند، براى اینکه بین ما دیوار ایجاد کنند، براى اینکه دو نفرِ ما را به یکدیگر بدبین کنند تا ما با هم نباشیم، دستهامان در هم گره نشود و یک حرکت عظیم به وجود نیاید.

 امسال این توطئه بیشتر خواهد بود؛ این را بدانید. امسال چون بیدارى اسلامى به وجود آمده است، مصر بیدار شده است، تونس بیدار شده است، لیبى بیدار شده است، یمن بیدار شده است، بحرین بیدار شده است، ملتهاى مسلمان در انقلابهاى خود، در نهضتهاى بزرگ خود، آن نقطه‌ى بُرنده و تیزِ حرکت خود را علیه استکبار قرار داده‌اند، علیه صهیونیستها قرار داده‌اند، بنابراین سعیشان این است که نگذارند بین ملتها ارتباط برقرار شود، دلها به هم نزدیک شود. «صد دل به یکدیگر چو شود آشنا، یکى است». وقتى که دلها با هم آشنا شد، میشود مثل یک دل؛ یک اراده، یک خواست، یک تصمیم؛ این را نمیخواهند. لذا تأکید خواهند کرد سنى را در سنى‌گرى، شیعه را در شیعه‌گرى، فرقه‌هاى مختلف را در آن خصوصیاتِ خودشان هى تشدید میکنند. براى تحریک احساسات، متأسفانه ابزارهائى هم دارند. همه جا ابزار دارند، در آنجا شاید هم بیشتر. بر اینها فائق بیائید. «و اعتصموا بحبل الله جمیعا».(2) حج یکى از مظاهر حبل‌الله است؛ به این حبل و ریسمان مستحکم الهى چنگ بزنید جمیعاً؛ یعنى با هم. با هم باشید. نه فقط شما ایرانى‌ها با هم باشید، بلکه شما امت اسلام با هم باشید. مسلمانها، از آفریقائى‌اش، تا آسیائى‌اش، تا اروپائى‌اش، سیاه و سفیدش، در هر نقطه‌ى دنیا که هستند، یک تن واحدند. این، آن نگاه عظیم و عمومى و جهانى است.

 ارتباط برقرار کنید، حرف بزنید، خبر بدهید، خبر بگیرید، روحیه بدهید، روحیه بگیرید؛ حقایقى را که درباره‌ى استکبار، مستکبرین، معاندین، مخالفین میدانید - شما سى سال تجربه دارید - براى آن برادرانى که تازه وارد این میدان شده‌اند، تشریح کنید. آنهائى هم که توانائى تبیین و بیان و این چیزها ندارند، با رفتارِ خودشان مردم را دعوت کنند؛ «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم».(3) مردم را با زبان هم میشود دعوت کرد، اما دعوت قوى‌تر و بهتر، با عمل است. ادبتان، احترامتان، دلبستگى نشان دادنتان به حقایق حج، اینها رفتارهاى جمعى و عمومى است براى بهتر برگزار کردن این واقعه‌ى بین‌الملل اسلامى.

 یک دسته کارها هم هست که مال دل خود شماست، مربوط به دل خودتان است، مربوط به شخص خودتان است؛ باید ذخیره بگیرید. ما در این دنیا آلوده هستیم به مادیات، به انگیزه‌ها، به وسوسه‌ها. اگر بخواهیم با همین وضعیت از این مرزى که اسمش مرز مرگ است، عبور کنیم، واى به حال ماست. باید خودمان را پاکیزه کنیم. این پاکیزگى در نماز حاصل میشود، در تلاوت قرآن حاصل میشود، در روزه حاصل میشود، در انفاق و صدقه حاصل میشود، در انواع فرائض این پاکیزگى براى انسان پیش مى‌آید؛ حج یک مجموعه‌اى از همه‌ى این فرائض است. در حج ذکر هست، در حج طواف هست، در حج نماز هست، در حج وقوف هست، در حج توجه به خدا هست، در حج انفاق هست، قربانى هست؛ همه چیز در حج جمع است؛ یک مجموعه‌اى است از این کارها.

 این چند هفته را خیلى قدر بدانید. در این چند هفته دلها را پاکیزه کنید، تطهیر کنید. بهترین جا براى تطهیر، همین مراسم حج است؛ مسجدالحرام است، طواف خانه‌ى خداست، مسجد نبى مکرم است، آن مراسمِ عظیم است. با جمعید، در بین جمعید، اما هر کدام به طور مستقل یک سیم ارتباطى با خدا دارید. هیچ کس هم ممکن است مطلع نشود، خبر نشود. این ارتباط را حفظ کنید، تقویت کنید. از حالا شروع کنید، بلکه از قبل از این باید شروع کرد.

 باید براى حج آماده شد؛ همچنان که براى ماه مبارک رمضان، روش و رفتار عالمان بزرگ و سُلاّک و اهل معنا و طریقت این بوده که از ماه‌ها پیش از ماه رمضان، خودشان را براى ورود در ماه ضیافت الهى آماده میکردند. حج هم همین جور است؛ از قبل از سفر، خود را باید آماده کرد؛ از همه‌ى کارها هم مهمتر، پرهیز از گناه است؛ پرهیز از غیبت، پرهیز از ظلم، پرهیز از نگاه ناپاک، پرهیز از عمل ناپاک. این پرهیزها دل را آماده میکند براى ورود در این وفاده‌ى الهى، این ضیافت الهى.

 بعد از آنکه رفتید آنجا بهره گرفتید، براى خودتان ذخیره درست کردید و برگشتید، سعى کنید در حفظ آن ذخائر. در طول سفر مبارک حج عادت شده - و چقدر عادت خوبى است - که حجاج تلاوت قرآن میکنند مکرر در مکرر؛ بعضى‌ها یک ختم قرآن در مدینه تلاوت میکنند، بعد مى‌آیند مکه، یک ختم یا دو ختم قرآن در مکه تلاوت میکنند؛ این عادت را ادامه بدهید. بعضى‌ها که اهل تهجد و نماز شب نیستند، در حج تهجد را آزمایش میکنند، براى خودشان وسیله قرار میدهند، میروند در مسجدالحرام، مسجدالنبى، متهجد میشوند؛ این را ادامه بدهید، نگه دارید.

 اگر ما اینها را رعایت کنیم، حج یک دستگاه عجیبِ دگرگون‌ساز است. هر موسم حجى، یک حرکتى در کل جامعه به وجود مى‌آید؛ یعنى یک حرکت جمعى است، بحث تک‌تکى نیست. در این موسم، محبتها به خداى متعال افزایش پیدا میکند. دلى که گنجینه‌ى محبت الهى باشد، خیلى باارزش و ذى‌قیمت است. دلى که جاى محبت خداست، به گناه کمتر میل میکند یا میل نمیکند؛ به کار خیر متمایل میشود. این محبت را باید ایجاد کرد. ایجاد این محبت، با ذکر، با توجه، با اخلاص، با تضرع حاصل میشود. غرض، خیلى قدر بدانید؛ هم از جهت جمعى، هم از جهت فردى.

 کشور خودتان را هم - که ایران عزیز و سربلند است - در این سفر سربلند کنید. حاجى ایرانى با رفتار خود میتواند کشور خود را، تاریخ خود را، انقلاب خود را، نظام جمهورى اسلامى خود را در چشم مردم دنیا - که آنجا همه از جاهاى مختلف جمعند - شیرین و عزیز کند. عکسش هم میشود. میشود برویم آنجا با کارهاى بد، نامناسب و سبک، کشورمان را سبک کنیم، ملتمان را سبک کنیم.

 من با سوغاتى خریدن مخالف نیستم، اما با این بازارگردى‌ها چرا؛ خیلى بد است. یک عده‌اى عطش بازارگردى دارند؛ اینها ملت شما را، مردم شما را سبک میکند؛ حیف است. میروند یک جنسهائى را میخرند، غالباً هم جنسهاى بى‌کیفیت از کشورهاى دوردستِ سودجو که با همان کمپانى‌هاى داخل آن کشور میزبان بندوبست دارند. براى حجاج جنس بدلى و بى‌کیفیت درست میکنند مى‌آورند توى این بازارها میریزند، شما هم میروید این ارز خودتان را و عِرض خودتان را میریزید براى اینکه این کالاهاى بى‌کیفیت را خریدارى کنید. امروز در کشور ما خوشبختانه کالاهاى داخلى با کیفیت خوب، متنوع، زیبا، ساخته‌شده‌ى دست کارگر ایرانى - برادر خودتان - فراوان است. بعضى‌ها قبل از اینکه سفر مکه بروند، سوغاتى‌هاى سفر را در اینجا میخرند - کار خوبى است - نگه میدارند؛ بعد که برگشتند، همانهائى را که در بازار شهر خودشان تهیه کرده‌اند، به عنوان سوغاتى میدهند. هدیه‌ى سفر است دیگر، خوب است. این کار، خیلى کار خوبى است.

 بعضى‌ها به عنوان چیز متبرک، از آنجا سوغاتى مى‌آورند؛ تبرکى ندارد. این جانمازهائى که در سنندج و کردستانِ خودمان میبافند، بمراتب از جانمازهائى که از آنجا مى‌آورند، بهتر است. برادر خودتان را تقویت کنید، ساخت دست او را که هم زیباتر است، هم بهتر است، بخرید و این را به عنوان سوغاتى بدهید. این را آنجا ببرید و به افرادى که دوست دارید، سوغاتى بدهید. همه‌ى اجناس خودمان همین طور است؛ حالا من جانماز را مثال زدم که مقدس‌ترین است. اینها را رعایت کنید.

 ما در اسلام همه چیز داریم. نظام اسلامى در درون خود همه چیز دارد. این کالاى مادى است، کالاى معنوى هم داریم. معارف ما، درس ما، قرآن ما، سنت ما، احادیث ائمه‌ى اطهار (علیهم‌السّلام)، اینها همه، سرمایه‌هاى ماست. اگر چنانچه به این سرمایه‌ها توجه کنیم، از آنها استفاده کنیم، خودمان را از آنها محروم نکنیم، پیش میرویم؛ «ان احسنتم احسنتم لأنفسکم»؛ اگر به دست خودمان خود را محروم کردیم، «و ان اسأتم فلها».(4) «و من اوفى بما عاهد علیه الله»؛ اگر چنانچه به آنچه با خدا معاهده کردیم، عمل کردیم، «فسیؤتیه اجرا عظیما»؛(5) اگر چنانچه نه، آنچه را که با خداى متعال معاهده کردیم و قرارداد گذاشتیم، شکستیم، «فمن نکث فانّما ینکث على نفسه»،(6) علیه خودمان کار کرده‌ایم.

 چند سال قبل از این - نمیدانم حالا ده سال است یا بیشتر است - من توصیه‌هاى مؤکدى را راجع به مقابله‌ى با فساد اقتصادى به مسئولین کشور کردم؛ استقبال هم کردند؛ اما خب، اگر عمل میکردند، دیگر این فساد بانکى اخیر - که حالا همه‌ى روزنامه‌ها و همه‌ى دستگاه‌ها و همه‌ى ذهنها را پر کرده - پیش نمى‌آمد. وقتى عمل نمیکنیم، دچار این حوادث میشویم. اگر با فساد مبارزه بشود، دیگر این چند هزار میلیارد - یا هرچه - سوءاستفاده‌اى که افرادى بیایند بکنند، پیش نمى‌آید. وقتى عمل نمیکنیم، خب، پیش مى‌آید؛ ذهن مردم را مشغول میکند، دل مردم را مشغول میکند، دل آدمها را میشکند. چقدر در این کشور از بروز یک چنین فسادى دلها ناراحت میشود؟ چقدر آدمها امیدشان را از دست میدهند؟ این سزاوار است؟ این به خاطر این است که عمل نکردیم. از همان وقت که گفته شد فساد ریشه‌دار میشود، ریشه پیدا میکند، شاخ و برگ پیدا میکند، هرچه که بگذرد، کندنش مشکل میشود - اینها گفته شد، اینها تأکید شد، اینها همه بیان شد؛ اینها سرمایه‌گذار پاکدامن و صادق را مأیوس میکند - اگر عمل میشد، مبتلا به این مسائل نمیشدیم. حالا مبتلا شدیم.

 البته حالا هم من این را عرض بکنم، مردم عزیزمان بدانند؛ خوشبختانه مسئولین کشور در هر سه قوه، هم با این حادثه، هم ان‌شاءالله با حوادث دیگر مبارزه میکنند و پیشگیرى میکنند؛ باید هم بکنند، وظیفه‌شان است که مقابله و مبارزه کنند. هر سه قوه دارند تلاش میکنند. یک عده‌اى میخواهند از این حوادث استفاده کنند براى زدن توى سر مسئولین کشور. مسئولین کشور دارند کار میکنند؛ هم مجلس، هم دولت، هم قوه‌ى قضائیه.

 خب، البته خبررسانى شد؛ مطبوعات، دیگران، کارهائى کردند، خبررسانى کردند، ایرادى ندارد؛ اما دیگر نباید قضیه را خیلى کش بدهند. بگذارید مسئولین کارشان را بکنند؛ عاقلانه، مدبرانه، قوى و با دقت قضایا را دنبال کنند. جنجال و هیاهو تا یک مقدارى براى آگاهى‌ها لازم است؛ دیگر همین طور هى ادامه دادن - بخصوص که اگر بعضى‌ها هم بخواهند در این بین استفاده‌هاى دیگرى از این مسائل بکنند  - هیچ مصلحت نیست. باید مراقبت بشود. البته مسئولین دنبال کنند. مردم هم بدانند که این چیزها دنبال میشود و متوقف نمیشود و ان‌شاءالله به توفیق الهى دستهاى خائن قطع خواهد شد.

 مسئولین قضائى هم که بحمدالله حالا دنبال این مسئله را با جدیت گرفته‌اند، اطلاع‌رسانى کنند و در موارد خود به مردم اطلاع بدهند؛ مردم هم بدانند که دارد کار پیش میرود. و به بدکاره و خرابکار و مفسد هم نباید ترحم کنند.

 امیدواریم خداوند متعال به برکت تفضلات خودش، توجهات خودش، برکات خودش بر این ملت، ان‌شاءالله حج امسال را حج مبارکى قرار بدهد و ان‌شاءالله همه‌ى شما، همه‌ى ملت ایران مشمول ادعیه‌ى زاکیه‌ى حضرت بقیةالله (ارواحنا فداه) باشند و ان‌شاءالله با سلامتى و عافیت این حج را با سربلندى انجام بدهید و بسلامت برگردید.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌

1) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 620
2) آل عمران: 103
3) مشکاةالأنوار، ص 46
4) اسراء: 7
5) فتح: 10
6) همان‌

 


[ سه شنبه 90/7/12 ] [ 9:23 صبح ] [ مهدی عابدینی ] [ نظرات () ]

 

 

  

 حضرت سید امیر احمد(علیه السلام) ملقب به شاهچراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(علیه السلام) است.

پسران امام هفتم علیه السلام بنا به مشهور نوزده نفر می باشند. حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) و محمد بن موسی(علیهما السلام)  از یک مادر که ((ام احمد)) خوانده میشد متولد گردیدند.

 

فضائل مادر حضرت شاهچراغ(علیه السلام)

علامه مجلسی در کتاب ((مراة العقول)) در شرح حدیث پانزدهم می گوید:

ام احمد مادر بعضی اولاد آن حضرت می بود و او داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زنهایش در نزد آن حضرت بود که اسرار خود را به وی می سپرد و اماناتش را نزد او ودیعه می نهاد.

در کتاب اصول کافی در باب ((امام در چه زمانی میداند امام است)) آمده است که حضرت امام موسی(علیه السلام)  امانت سربمهری به ((ام احمد)) سپردند و فرمودند بعد از شهادت من هر کس از اولاد من در طلب این امانت آمد خلیفه و جانشین من است. با او بیعت نما که جز خدا کسی خبر از این امانت ندارد. بعد از شهادت امام موسی(علیه السلام) حضرت امام رضا(علیه السلام) به نزد ام احمد آمدند و امانت پدر را طلبیدند. ام احمد بگریه افتاد و دانست که امام (علیه السلام) شهید شده اند. پس آن بانوی محترمه امانت را بر حسب وصیت آنحضرت به امام رضا(علیه السلام) تقدیم نمود و با ایشان بعنوان امام هشتم شیعیان بیعت کرد.

 

 

بیعت حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) و  مردم مدینه با علی بن موسی الرضا(علیهما السلام)

هنگامی که خبر شهادت حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) در مدینه منتشر شد، مردم بر در خانه ((ام احمد)) جمع شدند. آن گاه همراه با احمد بن موسی(علیهما السلام) به مسجد آمدند و به سبب شخصیت والای احمد بن موسی(علیهما السلام) گمان کردند که پس از شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) وی جانشین و امام است. به همین سبب، با وی بیعت کردند و او نیز از آنها بیعت گرفت، پس بر بالای منبر رفت و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت بیان کرد و فرمود:(( ای مردم، هم چنان که اکنون تمامی شما با من بیعت کرده اید، بدانید که من خود، در بیعت برادرم علی بن موسی(علیهما السلام) هستم. او پس از پدرم، امام و خلیفه بحق و ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است که از او اطاعت کنیم.))

پس از آن،‌ احمد بن موسی(علیهما السلام) در فضایل برادرش علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) سخن گفت و تمامی حاضران تسلیم گفته او شدند و از مسجد بیرون آمدند، در حالی که پیشاپیش آنها احمد بن موسی(علیهما السلام)  بود. آن گاه خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدند و به امامت آن بزرگوار اعتراف کردند. سپس همگی با حضرت امام رضا(علیه السلام) بیعت کردند و حضرت علی بن موسی(علیهما السلام) درباره برادرش(احمد) دعا فرمود:(( هم چنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.))

 

 

عزیمت از مدینه به طوس

در زمان خلافت مامون عباسی لعنة الله علیه که قیام و نهضت سادات هاشمی و علوی به اوج خود رسیده بود و با زعامت و هدایت حضرت امام رضا(علیه السلام) اسلام راستین و حاکمیت الهی ترویج می شد و حقیقت چهره کریه خلفای عباسی و حکومت غاصبین روشن می گشت، مامون به منظور فرو نشاندن مبارزات انقلابی شیعیان و تحکیم خلافت متزلزل عباسی ولایتعهدی خود را به حضرت امام رضا(علیه السلام) واگذار می کند و علیرغم میل باطنی امام(علیه السلام)، مامون حضرتش را از مدینه به طوس انتقال می دهد و ولایتعهدی را به ایشان تحمیل می نماید.

حضور با برکت امام هشتم(علیه السلام) در خراسان باعث می شود که شیعیان و محبان اهل بیت رسالت با اشتیاق زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف بسوی ایران حرکت کنند.

حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) نیز در همین سنوات(198 تا 203 ه.ق) به همراه دو تن از برادرانش به نامهای محمد و حسین و گروه زیادی از برادرزادگان، خویشان و شیعیان، بالغ بر دو یا سه هزار نفر از طریق بصره عازم عازم خراسان شدند و از هر شهر و دیاری که می گذشتند، بر تعداد همراهانشان افزوده می شد، به طوری که برخی از مورخان تعداد یاران احمد بن موسی(علیهما السلام) را نزدیک به پانزده هزار نفر ذکر کرده اند.

در همین احوال، علیرغم خدعه و نیرنگ های مامون عباسی برای مخدوش ساختن مقام ولایت و چهره علمی حضرت رضا(علیه السلام)، برتری حجت خدا و پیروزی های حضرتش کینه ی مامون عباسی را بیشتر و سرانجام در سال 202 ه.ق امام معصوم را مسموم و به شهادت می رساند. سپس در سوگ ایشان،‌ با ریا کاری به عزاداری می پردازد و جسد مطهر حضرت رضا(علیه السلام) را با احترام در کنار مدفن هارون الرشید قاتل امام موسی الکاظم(علیه السلام) دفن می نماید.

مامون ملعون که از جنایات خویش بسیار متحوحش، و خبث سریرت و دشمنی آل ابیطالب را از اسلاف خویش کمال و تمام به ارث برده بود، با اطلاع از حرکت حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) برادر بزرگوار امام رضا و یارانش به قصد خراسان، به جمیع حکام و عمال خود دستور داد هر کجا از بنی فاطمه و اولاد پیغمبر بیایند مقتول سازند. و پیروان سادات بنی هاشم را با آزار و شکنجه مرعوب و مقهور حکومت غاصب نمایند.

خبر حرکت احمد بن موسی(علیهما السلام) توسط کارگزاران حکومتی به مامون رسید. مامون که ورود برادران امام را به مرکز حکومت، تهدیدی جدی برای موقعیت حساس خود می دید و از هم داستان شدن برادران و شیعیان امام با وی هراسناک بود، ‌به همه حکمرانان خود، دستور داد که: در هر کجا قافله بنی هاشم را یافتند، مانع از حرکت آنها شوند و آنها را به مدینه بازگردانند یا مقتول کنند.

این دستور به هر شهری که می رسید، کاروان از انجا گذشته بود، مگر در شیراز که پیش از رسیدن کاروان احمد بن موسی(علیهما السلام)، حکم به حاکم وقت رسید. حاکم فارس ((قتلغ خان)) مردی سفاک و خونریز بود. وی با لشکری انبوه از شهر خارج شد و در برابر کاروان احمد بن موسی(علیهما السلام)  اردو زد.

احمد بن موسی(علیهما السلام) در دو فرسنگی شیراز با قتلغ خان روبرو شد. در آن جا خبر شهادت برادرش علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) انتشار یافت، و به احمد بن موسی(علیهما السلام) خبر دادند که اگر قصد دیدن برادر خود علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) را دارید، بدانید که وی فوت شده است.

حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام)  که وضع را چنین دید،‌ دانست که نخست،‌ برادرش در طوس شهید شده است
؛دوم، برگشتن به مدینه و یا غیر آن ممکن نیست؛ سوم، این جماعت به قصد مقاتله و جدال در این جا گرد آمده اند. بنابراین، اصحاب و یاران خود را خواست و جریان را به آگاهی همه رساند و افزود:

قصد این ها ریختن خون فرزندان علی بن ابی طالب(علیهما السلام) است، هر کس از شما مایل به بازگشت باشد یا راه فراری بداند، می تواند جان از مهلکه به سلامت برد که من چاره ای جز جهاد با این اشرار ندارم. تمامی برادران و یاران احمد بن موسی(علیهما السلام)  عرض کردند که مایل اند در رکاب وی جهاد کنند. آن بزرگوار در حق آن ها دعای خیر کرد و فرمود: پس برای مبارزه،‌ خود را آماده سازید.

 

 

جدال و پیکار

سپاه قتلغ خان در برابر یاران احمد بن موسی(علیهما السلام) صف های خود را آراستند، و جنگ نابرابری آغاز شد. در نتیجه ی رشادت و فداکاری یاران احمد بن موسی(علیهما السلام)، دشمن شکست خورد و عقب نشینی کرد. این جدال در سه نوبت و به مدت چند روز ادامه یافت. در پیکار سوم، سپاهیان قتلغ خان شکست خوردند و ناچار از محل درگیری،‌ قریه کُشن تا نزدیک برج و باروی شهر شیراز به مسافت سه فرسخ عقب نشستند و از ترس به درون حصار شهر پناه بردند و دروازه های شهر را محکم بستند. احمد بن موسی (علیهما السلام) به اردوگاه خویش، در قریه کُشن، نزدیک یاران خویش بازگشت. در این نبرد، عده ای از امامزادگان و اصحاب احمد بن موسی(علیهما السلام) زخمی و تعدادی نزدیک به سیصد نفر به شهادت رسیدند.

 

 

نیرنگ دشمن

روز دیگر، احمد بن موسی(علیهما السلام)  یاران خود را به پشت دروازه شهر شیراز منتقل کرد و همان جا خیمه زد. قتلغ خان که دریافت قادر به پیکار با احمد بن موسی(علیهما السلام) نیست و با وجود عشق و فداکاری که در سپاه احمد بن موسی(علیهما السلام) موج می زند، توان مقابله مردانه با آنها را ندارد، با عده ای از فرماندهان سپاه خود، طرح نیرنگی را ریخت تا بلکه با این روش بر آن ها فایق آیند. بر اساس نیرنگ و توطئه طراحی شده،‌ جمعی از سپاهیان جنگ آزموده ی خود را با شیوه جنگ و گریز به صفوف یاران احمد بن موسی(علیهما السلام) گسیل داشت و به آن ها دستور داد در اولین درگیری وانمود به عقب نشینی و شکست کنند و به سوی دروازه های شهر بازگردند. یاران و برادران احمد بن موسی(علیهما السلام) با این خدعه وارد شهر شدند، دشمن مکار، دورازه های شهر را بست. سپاهیان قتلغ خان که از پیش در گذرگاههای شهر کمین کرده بودند،‌ یاران احمد بن موسی(علیهما السلام)  را هر کدام به وضعی و در موضعی به شهادت رساندند.

 

 

شهادت احمد بن موسی(علیهما السلام)

در نتیجه توطئه دشمن بسیاری از یاران احمد بن موسی(علیهما السلام)  به شهادت رسیدند و عده ای نیز که از نیرنگ دشمن به سلامت گریخته بودند، ‌در اطراف پراکنده شدند. مورخان اتفاق نظر دارند که غالب امامزادگان در فارس و دیگر شهرهای ایران، از پراکنده شدگان این نهضت هستند.

حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) نیز مورد تعقیب دشمن قرار گرفت و قتلغ خان با شمار زیادی از سپاهیان خود به آنها هجوم برد. احمد بن موسی(علیهما السلام) شجاعانه در مقابل دشمن پایداری کرد و به دفاع از خود پرداخت. برخی از منابع می نویسند: احمد بن موسی(علیهما السلام) به تنهایی با لشکر انبوهی به نبرد پرداخت. دشمن چون دید از عهده او برنمی آید، ‌شکافی در جایگاه استراحت وی ایجاد کرد و از پشت بر سرش شمشیر زد؛ سپس خانه را خراب کرد، و بدن او در زیر توده های خاک، در محلی که هم اکنون مرقد و بارگاه اوست،‌ پنهان شد.

 


[ سه شنبه 90/7/12 ] [ 8:22 صبح ] [ مهدی عابدینی ] [ نظرات () ]


[ سه شنبه 90/7/12 ] [ 8:18 صبح ] [ مهدی عابدینی ] [ نظرات () ]


[ سه شنبه 90/7/12 ] [ 8:10 صبح ] [ مهدی عابدینی ] [ نظرات () ]
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجازطول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 37243